ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که نااميد بشي از من
اين عادلانه نيست ميدونم
ازم نپرس چطور ميتونم
يکم واسه ات لازمه بيرحمي
دليلش و حالا نميفهمي
به بغضوادارم نکن انقد
اين گريهها باشه براي بعد
تو قلبمن يه امپراطوره .. تسليم ميشه چون که مجبوره
برو نبايد مال من باشي .. خواهش نکردم، اين يه دستوره
نفرين به اين وجدان بيهودم
اي کاش من خودخواهتر بودم
غرورمن اين بار حق داره
دنيا به من خيلي بدهکاره
سکوتيعني مرده فريادم
بايد تو رو از دست ميدادم
از من به تو پنجرهاي وا نيست
وقتي که خوشبختيت اينجا نيست
کاشي ي خورده اوني ميشدي که ...